زمیل به عربی یعنی همکار، همکلاس، همبحث
من از همان روز اول از این آدم بدم آمد. از چندشم می شد.
امروز در ترم دوم کلاس زبان عربی اتفاقی صندلیمان افتاد کنار هم.
استاد گفت حوار (مکالمه) را به صورتی دیگر با بغل دستیتان تغییر دهید.
من داشتم از روی حوار کتاب جمله ای می ساختم که استاد رسید بالای سرمان.
استاد به عربی گفت از جیب خودتان جمله درآورید خودتان سناریو را بچینید نه از روی کتاب.
این آدم بغل دستی ما نه گذاشت و نه برداشت، کله ی گنده اش را تکان داد و گفت:
بله استاد می بینید چه جوری است. همین الان رفته است سراغ کتاب! یک خورده فکر نمی کند.
ما را می بینی! دهانمان در ذهنمان باز مانده بود متعجب از این حرکت!
خودم را زدم به آن راه، من به اش می گویم جاخالی!
به جای جر و بحث با این آدم احمق و دفاع از حیثیت خودم به ادامه ساخت حوار پرداختیم.
جاخالی دادن را در این موارد پیشنهاد می کنم؛
جاخالی دادن یعنی حرف را به خودت نگیر، به قلب و فکرت نده؛
انگار دمپایی ای که به طرفت پرتاب شده خودت را کنار بکش برود بخورد به دیوار.
حیف نیست خودت را به زحمت بیاندازی که به این امر فکر کنی؟
وجود تو، قلب تو، ذهن تو ظرفی است که نباید بگذاری هر چیزی تویش بریزند.
کثیف می شود بعد برای شستنش به زحمت می افتی.
از همان اول ظرفت را کنار بکش نگذار داخلش کثیفی بریزد؛
آماده اش بگذار که چیزهای خشمزه و تمیز داخلش بریزد و با لذت تمام نوش جانش کنی.